۶ اردیبهشت ۱۳۸۷

تصوری بدون تصویر

قاصدک!هان چه خبراوردی؟
ازکجاوزکه خبر اوردی؟
خوش خبر باشی اما
گرد بام ودر من
بی ثمر می گردی.

انتظار خبری نیست مرا
نه زیاری نه زدیارو دیاری-باری"
بروانجا که بود چشمی و گوشی باکس.
برو انجاکه تورا منتظرند.
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند.

دست بردار ازاین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
بادلم میگوید
که تو دروغی تو دروغ"
که فریبی توفریب.

قاصدک!هان.ولی...اخر...ایوای...
راستی ایا رفتی باباد؟
با توام ای! کجا رفتی؟ای...
راستی ایا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟
در اجاقی-طمع شعله نمیبندم-خردک شرری هست هنوز؟

*

قاصدک!
ابرهای همه عالم شب وروز
در دلم میگریند.

م.امید

هیچ نظری موجود نیست: